کد مطلب:328146 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:362

سوره اعراف، آیات 64 - 59
لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یقوم اعبدوا الله ما لكم من اله غیره انی اخاف علیكم عذاب یوم عظیم (59)

قال الملا من قومه انا لنریك فی ضلال مبین (60)

قال یا قوم لیس بی ضلاله و لكنی رسول من رب العلمین (61)

ابلغكم رسالات ربی و انصح لكم و اعلم من الله ما لا تعلمون (62)

او عجبتم ان جاءكم ذكر من ربكم علی رجل منكم لینذركم و لتتقوا و لعلكم ترحمون (63)

فكذبوه فانجیناه و الذین معه فی الفلك و اغرقنا الذین كذبوا بایاتنا انهم كانوا قوما عمین (64)





ترجمه آیات

به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم ، وی گفت : ای قوم ! خدای یگانه را كه جز او خدایی برای شما نیست بپرستید كه من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناكم (59)

بزرگان قوم او گفتند: ما تو را در ضلالتی آشكار می بینیم (60)

گفت : ای قوم ! در من ضلالت نیست بلكه پیغمبری از جانب پروردگار جهانیانم (61)

كه پیغامهای پروردگار خویش را به شما می رسانم ، شما را نصیحت می كنم و از خدا چیزها می دانم كه شما نمی دانید (62)

مگر در شگفتید از اینكه مردی از خودتان را از ناحیه پروردگارتان تذكری آمده باشد تا شما را بیم دهد؟ و در نتیجه مردمی پرهیزكار شده ، شاید بدین وسیله رحمت ببینید (63)

قوم نوح او را تكذیب كرده و او را با كسانی كه همراهش بودند كه در كشتی نشانده و كسانی كه آیات ما را تكذیب كرده بودند غرق كردیم ، چه آنان گروهی كوردل بودند (64)

بیان آیات

بیان آیات مربوط به گفتگوی نوح علیه السلام با قوم خود و نجات یافتن او و غرقگشتن مكذبین آیات الهی

این آیات با ذكر داستان نوح (علیه السلام ) و اینكه چگونه مردم را به توحید و ترك شرك دعوت می نمود، و قومش او را انكار نموده ، بر شرك خود اصرار می ورزیدند و اینكه چگونه خداوند طوفان را بر ایشان مسلط نمود و همه را تا به آخر هلاك ساخت و نوح و گروندگان به وی را نجات داد، تعقیب و دنباله آیات قبلی است كه آن نیز راجع به دعوت به توحید و نهی از شرك به خدای سبحان و تكذیب آیات او بود، و به منظور تكمیل همین بیان ، داستان عده دیگری از انبیاء از قبیل هود، صالح ، شعیب ، لوط و موسی (علیهماالسلام ) را نیز ذكر می فرماید.





و لقد ارسلنا نوحا الی قومه ...





نخست داستان نوح را ذكر فرموده ، چون نوح (علیه السلام ) اولین پیغمبری است كه تفصیل نهضت او در قرآن ذكر شده ، و به زودی در تفسیر سوره هود تفصیل داستان آنجناب خواهد آمد - ان شاء الله -.

لام در كلمه (لقد) برای قسم است ، و به منظور تاءكید مطلب آورده شده ، چون روی سخن با مشركین بوده كه منكر نبوت هستند.

(فقال یا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غیره ) - نوح (علیه السلام ) بخاطر اینكه به مردم بفهماند كه او خیرخواه آنان است و می خواهد مراتب دلسوزی خود را نسبت به آنان برساند می گوید: (یا قوم : ای قوم من )، آنگاه اولین پیشنهادی كه به آنان می كند این است كه بیایید به دین توحید بگرایید، سپس با جمله (انی اخاف علیكم عذاب یوم عظیم ) آنان را انذار نموده ، تهدید می كند. و چون مقصودش از این عذاب ، عذاب روز قیامت است ، پس در حقیقت در این دو جمله دو تا از اصول دین را كه همان توحید و معاد است به آنان گوشزد نموده ، بعدا در جمله (یا قوم لیس بی ضلاله و لكنی رسول من رب العالمین ) به اصل سوم از اصول دین یعنی مساءله نبوت اشاره می نماید. علاوه بر اینكه در همان دعوت به دو اصل اولی نیز اشاره به مساءله نبوت هست ، برای اینكه دعوت به یك نوع عبادت ، انذار از یك نوع عذابی است كه قومش هیچگونه اطلاعی از آن نداشته اند، و معلوم است كه دارنده چنین دعوت هایی جز پیغمبری نمی تواند باشد.

از جمله (او عجبتم ان جاءكم ذكر من ربكم علی رجل منكم لینذركم ) هم بر می آید كه قومش از شنیدن همان دو مطلب به مساءله نبوت كه اصل سومی است ، نیز منتقل شده اند،

چون می فرماید: از شنیدن آن دو دعوت بلكه از شنیدن اولین دعوت او نسبت به رسالت وی تعجب كرده اند.





قال الملا من قومه انا لنریك فی ضلال مبین





كلمه (ملا) به معنای اشراف و بزرگان قوم است ، و این طبقه از افراد اجتماع را از این نظر ملا گفته اند كه هیبت آنان دلها، و زینت و جمال شان چشم ها را پر می كند، و اگر با این تاءكید شدید نسبت ضلالت به او داده اند، برای این است كه این طبقه هرگز توقع نداشتند كه یكنفر پیدا شود و بر بت پرستی آنان اعتراض نموده ، صریحا پیشنهاد ترك خدایان شان را كند و از این عمل انذارشان نماید، لذا وقتی با چنین كسی مواجه شده اند تعجب نموده ، او را با تاءكید هر چه تمامتر گمراه خوانده اند، این هم كه گفته اند: ما به یقین تو را گمراه می بینیم ، مقصود از (دیدن ) حكم كردن است ، یعنی به نظر چنین می رسد كه تو سخت گمراهی .







قال یا قوم لیس بی ضلاله ...





نوح (علیه السلام ) در جواب آنان گمراهی را از خود نفی نموده و در جمله (و لكنی رسول من رب العالمین ) خود را پیغمبری مبعوث از طرف خدای سبحان معرفی می كند، و اگر خدا را به وصف (رب العالمین ) ستوده ، برای این است كه نزاع بر سر ربوبیت بوده ، آنان به غیر از خدا برای هر شاءنی از شؤ ون عالم مانند آسمان و زمین و انسان و غیر آن ارباب دیگری داشتند، و آنجناب با ذكر این وصف ربوبیت را منحصر به خدای تعالی نمود، و در این جواب هیچ گونه تاءكیدی به كار نبرد- تا بفهماند مطلب یعنی رسالت وی و گمراه نبودنش آنقدر روشن است كه هیچ احتیاجی به قسم یا تاءكید دیگری ندارد.





ابلغكم رسالات ربی و انصح لكم و اعلم من الله ما لا تعلمون





در این چند جمله اوصاف خود را می شمارد، نخست می فرماید: من از آنجایی كه رسولی از ناحیه پروردگار هستم ، به مقتضای رسالتم پیام هایی را به شما می رسانم ، و رسالت و پیغام را به صیغه جمع ذكر كرد تا بفهماند كه او تنها مبعوث به توحید و معاد نشده ، بلكه احكام بسیار دیگری نیز آورده ، چون نوح (علیه السلام ) از پیغمبران اولی العزم و صاحب كتاب و شریعت بوده است .

سپس می فرماید: من خیرخواه شمایم ، و با شما نصیحت هایی دارم كه شما را به خداوند و اطاعت او نزدیك و از استنكاف از پرستش ‍ او دور می سازد. آنگاه می فرماید: و من چیزهایی می دانم كه شما نمی دانید، و مقصودش از آن چیزها معارفی است كه خداوند از سنن جاری در عالم و از آغاز و انجام عالم به وی آموخته است ، مانند وقایع قیامت ، جزئیات مساءله ثواب و عقاب ، اطاعت و معصیت بندگان ، رضا و غضب و نعمت و عذابش .

پس اینكه بعضی گفته اند: دو جمله (ابلغكم ...) و (انصح لكم ) دو صفت و جمله (اعلم ...) حال از فاعل (انصح لكم ) است ، صحیح نیست ، بلكه همانطوری كه گفتیم این سه جمله هر كدام برای غرض خاصی ذكر شده اند.





او عجبتم ان جاءكم ذكر من ربكم ...





این جمله استفهامی است انكاری كه می فهماند تعجب آنان از ادعای رسالت و دعوت به دین حق بی جا و بی مورد بوده ، و مقصود از (ذكر) همان معارف حق او است كه بشر را به یاد خدا می اندازد. و كلمه (من ربكم ) متعلق است به (كائن ) تقدیری .

(لینذركم و لتتقوا و لعلكم ترحمون ) - این سه جمله متعلق است به جمله (جاءكم ) و معنای آن این است كه : این ذكر (دین ) به این جهت برای شما فرستاده شده تا رسول ، شما را انذار نموده ، به این وسیله وظیفه خود را ادا نماید، و شما نیز از خدا بترسید، تا در نتیجه رحمت الهی شامل حالتان شود، چون تنها تقوا و ترس از خدا آدمی را نجات نمی دهد، بلكه باید رحمت الهی هم دستگیر بشود.

این سه جمله از كلام نوح (علیه السلام )، مشتمل است بر اجمالی از معارف عالی الهی .





فكذبوه فانجیناه و الذین معه فی الفلك ...





بنا به گفته راغب لفظ (فلك ) كه به معنای كشتی است هم در یك كشتی استعمال می شود، و هم در كشتی های زیاد، و به گفته صحاح اللغه هم معامله مذكر با آن می شود و هم مونث . و دو كلمه (قوما عمین ) یكی وصف است و دیگری موصوف ، و (عمین ) جمع (عمی ) بر وزن (خشن )، صفتی است مشبه از ماده (عمی ، یعمی ) فرق (عمی ) با (اعمی ) بطوری كه گفته اند این است كه عمی تنها كسی را می گویند كه بصیرت نداشته باشد، و اعمی به كسی اطلاق می شود كه بصر (چشم ) نداشته باشد.